کد مطلب:30050 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104
او از یاران[6] و معتمدان[7] و از دوستداران[8] و پیروان[9] و شیفتگان علی علیه السلام بود و در نبردها همراه او بود.[10]. او كه از سخنوری بهره ای شایسته داشت و شعر را به زیبایی می سرود و در نبرد نیز رزم آوری بی باك بود، در صِفّین، بارها خطابه خواند و به آوردگاه رفت و با شعر سرشار از شعورش علی علیه السلام را ستود و به استوارگامی یاران امام علیه السلام بالید و بر فضیحت آفرینان اُموی طعن زد و آنان را رسوا ساخت.[11]. نصر بن مزاحم، او را با عنوان «از شیعیان مُخلص»، یاد نموده و مواضع والای او را گزارش كرده است.[12]. عامر بن واثله، در انتقامجویی از قاتلان ابا عبد اللَّه الحسین علیه السلام، پرچمدار مختار بود.[13] برخی او را كیسانی پنداشته اند،[14] كه این دیدگاه، مقبول همگان نیست[15] و بر فرض صحّت، او از این عقیده بازگشته است.[16]. چیرگی او بر سخن و معارف حق و تسلّطش بر كتاب الهی به او این امكان را داده بود كه در دفاع از حق، به استواری سخن بگوید و از حق، دفاع كند و ناشایستگان را درهم شكند.[17]. به هر حال، او شخصیّتی ارجمند بود كه رجالیان از او به عظمت یاد كرده اند. به عنوان نمونه، ذهبی درباره او آورده است:راستگو، دانا، شاعر، شه سوار بود و دیر زمانی زیست.[18]. 6566. وقعة صِفّین - به نقل از جابر جُعْفی -:شنیدم كه تمیم بن حزیم ناجی می گوید:چون كار معاویه استوار شد، هیچ چیز برایش دوست داشتنی تر از دیدار عامر بن واثله نبود. پس پیوسته به او نامه نوشت و اظهار لطف كرد تا آن كه عامر به نزد وی آمد. پس چون آمد، از او درباره عرب جاهلی پرسش هایی كرد. عمرو بن عاص و چند نفر از همراهانش بر معاویه درآمدند. معاویه به آنان گفت:آیا این را می شناسید؟ این، شه سوار صِفّین و شاعر آن نبرد است. این، دوست ابو الحسن [ علی ] است. سپس گفت:ای ابو طفیل! چه قدر علی را دوست می داری؟ گفت:به اندازه محبّت مادر موسی به موسی. گفت:چه قدر بر او می گریی؟ گفت:مانند پیرزن و پیرمردی كه فرزندی برایشان نمانده است و [ با این همه ]از كوتاهی خود به نزد خدا عذر می برم. معاویه گفت:امّا اگر از این یاران من درباره من بپرسند، آنچه را تو برای سرورت گفتی، در حق من نمی گویند. عمرو [ بن عاص ] گفت:به خدا سوگند، ما باطل نمی گوییم. معاویه خطاب به آنان گفت:به خدا سوگند، حق را هم نمی گویید.[19]. 6567. سیر أعلام النبلاء - به نقل از عبد الرحمان هَمْدانی -:ابوطُفَیل بر معاویه وارد شد. [ معاویه] گفت:روزگار از مصیبت علی برای تو چه گذاشته است؟ گفت:چون مصیبت پیرزن و پیرمردی كه فرزندی برایشان نمانده است. گفت:محبّتت به او چگونه است؟ گفت:همچون محبّت مادر موسی به موسی، و با این حال، از كوتاهی خود به پیشگاه خدا عذر می برم.[20]. 6568. الاستیعاب:روزی ابو طفیل بر معاویه وارد شد. معاویه به او گفت:اندوهت در فقدان دوستت ابو الحسن، چگونه است؟ گفت:مانند غم مادر موسی بر موسی، و با این حال، از كوتاهی خود به پیشگاه خدا عذر می برم.[21]. 6569. تاریخ الیعقوبی:ابو طفیل عامر بن واثله از یاران علی علیه السلام بر عمر بن عبد العزیز وارد شد و به او گفت:ای امیر مؤمنان! چرا سهم مرا قطع كردی؟ عمر گفت:به من خبر رسیده كه تو شمشیرت را صیقل داده و نیزه ات را تیز كرده و تیرت را تراشیده و كمانت را آماده ساخته ای و به انتظار امامِ قیام كننده نشسته ای. پس چون قیام كرد، سهمت را كامل می دهد. ابو طفیل گفت:خداوند از تو در این باره خواهد پرسید. عمر، از رفتار خویش شرمگین شد و سهمش را داد.[22]. 6570. تاریخ دمشق - به نقل از ابو عبد اللَّه حافظ -:شنیدم كه ابو عبد اللَّه (محمّد بن یعقوب احزم) در پاسخ به این پرسش كه چرا بخاری حدیث ابو طفیل عامر بن واثله را نقل نكرده است، می گوید:چون او در تشیّع، زیاده روی می كرد.[23].
عامر بن واثلة بن عبد اللَّه كِنانی لَیثی - كه بیشتر با كنیه اش «ابوطُفَیل» از او یاد می كنند - در سالی كه نبرد اُحُد روی داد، به دنیا آمد و هشت سال از روزگار پیامبر خدا را درك كرد.[1] پیامبر صلی الله علیه وآله را دید[2] و آخرین نفر از صحابیان است كه زندگانی را بدرود گفت.[3] او خود می گفت:من تنها بازمانده ای هستم كه پیامبر خدا را دیده است.[4] او به سال 100 هجری درگذشت.[5].